داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد داشت باران در مسیر ِناودان می ایستاد با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛ چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد! در وفاداری اگر با خلق می سنجیدمش روی سکوی نخست این جهان می ایستاد … یک شقایق بود بین خارها و سبزه ها گاه اگر یک لحظه پیش دوستان می ایستاد در حیاط خانه گلها محو عطرش می شدند ابر، بالای سرش در آسمان می ایستاد! موقع رفتن که می شد، من سلاحم گریه بود هر زمان که دست می بردم بر آن، می ایستاد موقع رفتن که می شد طاقت ایستاد ,موقع رفتن ,ایستاد موقع منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Will08ysnu1j home Happy your day آکادمی دیجیتال مارکتینگ رایان طرح The In-house Programmer مهدیه دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد خرید اینترنتی دانلود آهنگ جدید شاد